منیژه مقصودی؛ فریبا صدیقی
چکیده
مقاله حاضر حاصل پژوهشی میدانی-اسنادی است که در جامعه زرتشتیان، پیرامون درمانهای بومی انجام شد.در این پژوهش با توسل به روشهای مردمشناختی شیوههای درمانی رایج در بین زرتشتیان مطالعه شد. میدان مطالعه شهر یزد و تمرکز اصلی به دو محله زرتشتینشین نصرآباد و کثنویه یزد بود.امروزه، مانترهدرمانی رایجترین شیوۀ درمانی در میان زرتشتیان ...
بیشتر
مقاله حاضر حاصل پژوهشی میدانی-اسنادی است که در جامعه زرتشتیان، پیرامون درمانهای بومی انجام شد.در این پژوهش با توسل به روشهای مردمشناختی شیوههای درمانی رایج در بین زرتشتیان مطالعه شد. میدان مطالعه شهر یزد و تمرکز اصلی به دو محله زرتشتینشین نصرآباد و کثنویه یزد بود.امروزه، مانترهدرمانی رایجترین شیوۀ درمانی در میان زرتشتیان برای درمان بیماریهای روحی است و موبدانی که به متون مقدس و خوانش صحیح آن آگاهی دارند در مقام مانترهدرمانگران هستند. زرتشتیان در گذشته بیماری را نتیجه یورش نیروهای اهریمنی (انگرهمنیو) به جهان میدانستند اما امروزه، با پیشرفت علم این نگاه سست گردیده است،گرچه به باور زرتشتیان انگرهمینو همچنان حضور دارد اما معنای انگرهمینو اندیشه تخریبگر و بد انسان است و انسان با قدرت انتخاب و اراده خود می تواند در راه بدی یا نیکی قدم بگذارد که اندیشه تخریبگر و خارج شدن از راه راستی و اهورامزدا منجر به بیماریهای روحی میگردد. مطابق با یافتهها دالهای مرکزی اعتقادات زرتشتیان از قبیل خرد و فرشکرد باعث میشود که زرتشتیان در درمان بیماریها صرفاً به مانتره درمانی متوسل نشوند بلکه آن را در کنار پزشکی نوین به کار برند.
ابو علی ودادهیر؛ موسی الرضا غربی؛ منیژه مقصودی؛ نسرین امیدوار
چکیده
انسانشناسی به عنوان رشتهای که هدفش فهم انسان و جایگاه آن در نظم طبیعی امور است از سوی به امور که بدیهی میانگاریم توجه میکند و از سویی به اموری که برایمان مبهم است، توجه میکند. در این راستا این مقاله در حوزۀ انسانشناسی تغذیه با رویکردی مردمنگارانه و ملهم از رویکردهای مادی در تحلیل سیستمهای فرهنگی به بررسی الگوها ...
بیشتر
انسانشناسی به عنوان رشتهای که هدفش فهم انسان و جایگاه آن در نظم طبیعی امور است از سوی به امور که بدیهی میانگاریم توجه میکند و از سویی به اموری که برایمان مبهم است، توجه میکند. در این راستا این مقاله در حوزۀ انسانشناسی تغذیه با رویکردی مردمنگارانه و ملهم از رویکردهای مادی در تحلیل سیستمهای فرهنگی به بررسی الگوها و شیوههای مصرف غذایی گیاه کما و باورهای فرهنگی مرتبط با آن در منطقهای در جنوب سبزوار میپردازد. نتایج این بررسی حاکی از اهمیت قابل ملاحظه این گیاه مرتعی در بستر جوامع دامپرو منطقۀ مورد مطالعه است. به جهت اهمیت و کارکردی که این گیاه در چرخۀ حیاتی منطقه دارد، صورتبندی فرهنگی خاصی از آن در جامعه مورد مطالعه شکل یافته است. در این تصویر فرهنگی تلاش بر آن شده است با نوعی ساز وکار نامقدسساز از این گیاه حفاظت گردد. در واقع به واسطه اهمیتی که گیاه کما در سطح محیطی و اقتصادی بافت دامپرور منطقه دارد، در سطح فرهنگی، در قالب یک برهمکنشی فرهنگی نوعی فرهنگ حفاظتگر دربارۀ آن شکل یافته است. این فرهنگ حفاظتگر موجب تأثیراتی در حوزۀ اندیشه و عمل کنشگران منطقه در ارتباط با این گیاه شده است.