محمد افروغ
چکیده
در دستبافتههای عشایری، علیرغم اینکه جنبه کاربردی و خود مصرفی بودن، هدف بود لیک جنبه زیباشناختی و تلطیف نمودن آن با انواع نقش و نگارههای بومی که حاصل زایش باورهای شخصی و جمعی است، برجستهتر مینماید و گویی دست-بافته بهانه و عرصهای بوده برای رخ نمودن ذوقآزمایی، بازنمایی خیال و احساس. جل اسب نمودی از دستبافتههای عشایری ...
بیشتر
در دستبافتههای عشایری، علیرغم اینکه جنبه کاربردی و خود مصرفی بودن، هدف بود لیک جنبه زیباشناختی و تلطیف نمودن آن با انواع نقش و نگارههای بومی که حاصل زایش باورهای شخصی و جمعی است، برجستهتر مینماید و گویی دست-بافته بهانه و عرصهای بوده برای رخ نمودن ذوقآزمایی، بازنمایی خیال و احساس. جل اسب نمودی از دستبافتههای عشایری و بهطور خاص قشقایی است که فضایی را جهت طراحی، نقشاندازی و همنشین کردن رنگهای بومی و طبیعی توسط بافنده فرآهم آوردهاست. در این مقاله، ضمن پرداختن مختصر به توصیف و معرفی دستبافتههای قشقایی، انواع پوششها و تزئینات مربوط به اسب، جلهای عشایری و بهطورخاص جلهای قشقایی از منظر فن بافت و ساختار و همچنین ابعاد زیباشناختی آن، معرفی، توصیف و تحلیل قرارمیگیرد و برای این فرآیند، تعداد 24 جل بهعنوان نمونه انتخاب مورد مطالعه قرارگرفت. یافتههای حاصل از تحقیق پیش رو بر آن است که ساختار جلهای همه مناطق ایران فارغ از برخی استثناعها، از یک شکل و فرم کلی تبعیت میکند.
مهدی رئیسی نافچی؛ خاطره طالبی؛ میترا آزاد
چکیده
سیاهچادر نوعی مسکن عشایری است که ساختار آن متناسب با عوامل جغرافیایی و فرهنگی هر ایل تعیین میشود. ساختار سیاهچادر ایل سنگسر(مشهور به گوت) ترکیبی از دستبافتهها با مصالح بنایی است. بسترسازی در سیاهچادرهای سایر ایلات نیز انجام میشود با این تفاوت که در زیرسازی سیاهچادرهای ایل سنگسر(مشهور به گوتکِمال) علاوه بر ...
بیشتر
سیاهچادر نوعی مسکن عشایری است که ساختار آن متناسب با عوامل جغرافیایی و فرهنگی هر ایل تعیین میشود. ساختار سیاهچادر ایل سنگسر(مشهور به گوت) ترکیبی از دستبافتهها با مصالح بنایی است. بسترسازی در سیاهچادرهای سایر ایلات نیز انجام میشود با این تفاوت که در زیرسازی سیاهچادرهای ایل سنگسر(مشهور به گوتکِمال) علاوه بر ایجاد حریم و بستری هموار با ایجاد دیوارهها و سکوهایی کوتاه با مصالح بنایی نوعی فضاسازی صورت میگیرد که پس از برچیدن سیاهچادر باقی میماند و در سال بعد با مرمتهای جزئی مجدداً مورداستفاده قرار میگیرد. در دهههای اخیر با افزایش خانهسازی در ییلاقات استفاده از سیاهچادر کمرنگ شده، لذا شناسایی و مستندنگاری معدود نمونههای باقیمانده فینفسه ارزنده است. در این مقاله با شناسایی و بررسی 5 نمونهی موجود از زیرسازی سیاهچادرهای ایل سنگسر به روش توصیفی ـ تحلیلی، یک دستهبندی از ساختار این زیرسازیها ارائه شده است. متغیرهای بررسیشده شامل موقعیت و ویژگی استقرارگاهها در منطقه، تأثیر توپوگرافی و شرایط جغرافیایی بر طراحی، ابعاد، کاربری، فرم، دسترسی و مصالح است. نتایج نشان میدهند تغییراتی در ابعادوفرم، نوع مصالح و فضاهای ارتباطی و جابهجایی کاربریها در نمونههای جدید به وجود آمدهاست. به نظر میرسد ادامهی این روند، گوتها را از کاربری و کارآمدی اصیل خود دور خواهدکرد.
محمد افروغ؛ فتحعلی قشقایی فر
چکیده
دستبافتههای عشایری و بهطور ویژه قشقایی، مهمترین هنر تجسمی ایشان است. اصالت این بافتهها متشکل از هویت زیباشناختی(طرح و نقش و رنگبندی) و فنشناختی(فنونبافت، رنگرزی) است. بخش مهمی از چهرهسازی و هویتبخشی دستبافتههای ایلها و عشایر مختلف کشور، بر عهدهی فنونبافت است. دستبافتههای قشقایی دارای انواع متنوعی از فنون ...
بیشتر
دستبافتههای عشایری و بهطور ویژه قشقایی، مهمترین هنر تجسمی ایشان است. اصالت این بافتهها متشکل از هویت زیباشناختی(طرح و نقش و رنگبندی) و فنشناختی(فنونبافت، رنگرزی) است. بخش مهمی از چهرهسازی و هویتبخشی دستبافتههای ایلها و عشایر مختلف کشور، بر عهدهی فنونبافت است. دستبافتههای قشقایی دارای انواع متنوعی از فنون بافت است که بخش اعظمی از آنها، کاربرد خود را از دست دادهاست و یا کمرنگ شدهاست. مقاله حاضر یک تحقیق کاملاً میدانی و در ارتباط با توصیف، تحلیل، طبقهبندی و معرفی انواع فنونبافت در بین ایل و عشایر قشقایی است. فن بافت مهم-ترین عنصر در نظامبافندگی است که عامل اصلی در بافتن یک دستبافته و آفرینش نقش و طرح است. چه اینکه بدون فن-بافت و چگونگی رفتار تار، پود و پُرز، بافتهای بهوجود نمیآید. یافتههای تحقیق حاضر چنین است : دستبافتههای قشقایی براساس فن و ساختار بافت، به پنج طبقه پُرزدار، پودنما، تارنما، سوزنی و تلفیقی تقسیم میشوند. فنون رایج و معمول در نظام بافندگی قشقایی شامل لولبافت(نیم و تمام لول)، تختبافت(تخت پودشُل و تخت پود سفت)، پیچبافت و تلفیقی(ترکیبی از فنون یاد شده) است. از دستبافتههای پُرزدار میتوان به قالی و گبه و پودنماها(تخت پول شُل) به گلیم و چرخ و تارنماها(تخت پود سفت) به جاجیم، پلاس، اُیی، ششهدرمه، جاجیم مرکببافی و سوزنیها به دورهچین(وارونهپیچ) و رند(جاجیمگل و سیباما) و تلفیقی(پُرزدار، تختبافت و پیچبافت) به ترکمننقش(قالیبُری) و گَچمه.
محمدحسین پاپلی یزدی؛ عباس جلالی
چکیده
مسائل روستایی، مسائلی بسیار پیچیده و ژرف هستند که بیشتر آنها در ساختار اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی روستاها رسوخ کرده و بهصورت جزئی از اجزای زندگی و نوع معیشت روستایی در آمدهاند. اگر به مسائل روستایی با دیدی ساده و یکسویه (مثلاً اقتصادی صرف) بنگریم، امکان پی بردن به ژرفای آنها فراهم نمیشود. در پس بسیاری از اصطلاحات و کلمات ...
بیشتر
مسائل روستایی، مسائلی بسیار پیچیده و ژرف هستند که بیشتر آنها در ساختار اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی روستاها رسوخ کرده و بهصورت جزئی از اجزای زندگی و نوع معیشت روستایی در آمدهاند. اگر به مسائل روستایی با دیدی ساده و یکسویه (مثلاً اقتصادی صرف) بنگریم، امکان پی بردن به ژرفای آنها فراهم نمیشود. در پس بسیاری از اصطلاحات و کلمات روستایی مطالبی بسیار نهفته است که ریشه در اعماق فرهنگ آن خطه دارد. جهان مادیگرای فعلی و آنها که جهان، شهر، روستا و عشایر را فقط از دید اقتصادی و حسابهای سرانگشتی و ریالی و آماری محض میبینند و توسعه و رشد را از راه ارقام صرف جستجو میکنند، محکوم به سادهاندیشی و سادهنگری هستند. اگر همه امور؛ بهویژه روابط فرهنگی- اجتماعی با دید اقتصادی محض نگریسته شود، کمکم فرهنگ اقتصاد برتر بر همه جهان سایه میگسترد. این کار بیمعنایی، پوچی و یکدست شدن زندگی را در همهجا و همه مکانها در پی خواهد داشت. گردو یک کلمه و یک میوه بیش نیست. در کتابهای آمار هم در مقابل واژه گردو، چند رقم بیشتر ذکر نشده است. اما گردو بهویژه در مناطق کوهستانی (همانند خرما در مناطق گرم و زیتون در مناطق مدیترانهای)، گذشته از مبحثی اقتصادی یک عامل مهم فرهنگی- اجتماعی است که پیشینهای بسیار کهن دارد. آنها که با مکتب ساخت یا ساختارگرایی آشنایی دارند میدانند که؛ جزئی از اجزای ساخت بودن یعنی چه.
امیرعباس کریمی
چکیده
زاگرس به همراه کوه ها و دامنه هایش در طول تاریخ محل زیست کسانی بوده که تمایل به سرکشی و تمرد داشته و خواسته اند سر تسلیم در مقابل زورگویان و حکومت ها فرود نیاورند. از اقوامی که از قرن ها پیش در این رشته کوه و جنوب غربی ایران تا خلیج فارس سکونت داشته و دارند قوم لر می باشد که شیوه زندگی آنها در گذشته، متناسب با طبیعت کوهستانی و نحوه زیست ...
بیشتر
زاگرس به همراه کوه ها و دامنه هایش در طول تاریخ محل زیست کسانی بوده که تمایل به سرکشی و تمرد داشته و خواسته اند سر تسلیم در مقابل زورگویان و حکومت ها فرود نیاورند. از اقوامی که از قرن ها پیش در این رشته کوه و جنوب غربی ایران تا خلیج فارس سکونت داشته و دارند قوم لر می باشد که شیوه زندگی آنها در گذشته، متناسب با طبیعت کوهستانی و نحوه زیست آنها، اکثرًا کوچ رو بوده و از تجارب کهن و غنای خاص سنتهای گذشته گان که سینه به سینه نقل شده برخوردارند، از جمله در عصری که امکانات ارتباطی امروزی نبوده نحوه ارتباط و مبادله اطلاعات از راه دور که فوریت داشته «بُنگﹾ» زنی بوده که در این خصوص از تجربه شفاهی کهنسالان، و مکتوبات نویسندگان و تجربه و مشاهده نگارنده استفاده شده، و با توجه به موقعیت و وضعیت جغرافیایی و کوهستانی بودن منطقه ی لرنشین بویراحمد و ممسنی سعی می شود از نحوه و نوع ارتباط صوتی «بُنگ زنی» که پدیده ای سنتی و از ابزارهای خاص زندگی کوچی می باشد سخن به میان آید و نتایج حاصله گامی است در جهت شناخت گوشه ای از فرهنگ غنی این قوم که در زندگی روزمره آنها ساری و جاریست.
محمد رحیم فروزه؛ غلامعلی حشمتی؛ حسین بارانی
چکیده
دانش بومی شیوههای یادگیری، فهم و نگرش به جهان است که نتیجه سالها تجربه و مشکلگشایی بر اساس آزمونوخطا بهوسیله گروههایی از مردم در حال فعالیت میباشد که منابع در دسترس را در محیط خود بکار برده و تجربه کردهاند. بهرهبرداران مرتع، اعم از جامعه عشایری و روستایی در ایران، از سالیان بسیار دور اندوختههای ارزشمندی در زمینه ...
بیشتر
دانش بومی شیوههای یادگیری، فهم و نگرش به جهان است که نتیجه سالها تجربه و مشکلگشایی بر اساس آزمونوخطا بهوسیله گروههایی از مردم در حال فعالیت میباشد که منابع در دسترس را در محیط خود بکار برده و تجربه کردهاند. بهرهبرداران مرتع، اعم از جامعه عشایری و روستایی در ایران، از سالیان بسیار دور اندوختههای ارزشمندی در زمینه دانش بومی مدیریت مرتع دارند که جزء پتانسیلهای فرهنگی و سرمایههای اجتماعی و فرهنگی این جامعه کهن به شمار میروند. بنابراین در این تحقیق به بررسی مبانی تقسیمبندی و نامگذاری اجزای محیط در مرتع دیلگان بهعنوان عاملی مهم در نظامهای طبقهبندی عرصههای مرتعی از منظر دانش بومی پرداخته شد. گردآوری اطلاعات از طریق مصاحبه در محل زندگی عشایر و مشاهده مشارکتی بر اساس روش پیمایشی صورت پذیرفت. از اطلاعات کسبشده از شیوههای متفاوت مصاحبه، فیشبرداری شده و استخراج مفاهیم کلیدی از دانش روایی بومیان صورت گرفت. نتایج این بررسی گویای آن است که عشایر دارای مشاهداتی زیرکانه و دقیق در مورد نظامهای طبقهبندی شدهاند که کاملاً با شرایط محلی مطابقت دارد. چنان که ایشان برای هریک از اجزای طبیعت پیرامون خود طبقهبندیهای مجزایی قائل بودند. بر این اساس ایشان عرصه مرتع را بر مبنای شکل ناهمواری، دما، پوشش گیاهی، خاک، منابع آب، کاربری اراضی و راههای دسترسی تقسیمبندی نموده و برای هر یک نام و تعریف مجزایی قائلند. این اجزا بهگونهای نامگذاری و تعریف گردیده است که برای اکثر قریب بهاتفاق مردم بومی، دارای مفاهیمی کاربردی و شناخته شده است چنان که هرچند که این مفاهیم بهعنوان منابع مکتوب درجایی ثبت نگردیده، اما اشتراکهای فرهنگ زیستمحیطی آنچنان در نامگذاری هریک از اجزای زیستبوم لحاظ گردیده که برای اکثر مردمان ساکن در عرصه مورد مطالعه، ذکر نامهای اجزای طبیعت، مفاهیمی مشترک را به ذهن متبادر میسازد.
فهیمه علی میرزایی؛ بهاره بهمنش؛ امین محمدی استادکلایه؛ محمدرضا شهرکی
چکیده
دستیابی به تجربیات و اطلاعات نهفته و غیر مستند یکی از راهکارهای ارزشمند بازیابی سنتهایی میباشد که بهصورت غیرمکتوب و درخطر نابودی هستند. هدف از این تحقیق، شناسایی گیاهان دارویی مورد استفاده بهرهبرداران عشایری و جمعآوری اطلاعات عشایر مرتع چهل کمان در مورد اندامهای دارویی و نحوه استفاده از آنها و همچنین، بیماریهای قابلدرمان ...
بیشتر
دستیابی به تجربیات و اطلاعات نهفته و غیر مستند یکی از راهکارهای ارزشمند بازیابی سنتهایی میباشد که بهصورت غیرمکتوب و درخطر نابودی هستند. هدف از این تحقیق، شناسایی گیاهان دارویی مورد استفاده بهرهبرداران عشایری و جمعآوری اطلاعات عشایر مرتع چهل کمان در مورد اندامهای دارویی و نحوه استفاده از آنها و همچنین، بیماریهای قابلدرمان با این گیاهان و در واقع مطالعه اتنوبوتانی و اتنوفارماکولوژی گیاهان دارویی مورد استفاده عشایر منطقه میباشد. ثبت باورها و اطلاعات بومی عشایر بهصورت گفتگو به هر دو شیوه مصاحبه در محل زندگی عشایر و مصاحبه مشارکتی در محل رویشگاه گیاهان انجام شد. مصاحبهشوندگان به روش گلوله برفی انتخاب شدند. همزمان با مصاحبه مشارکتی، از طریق پیمایشهای صحرایی، نمونههای هرباریومی از گیاهان مرتع چهلکمان برداشت و بر اساس منابع معتبر گیاهشناسی شناسایی شدند. برای هر گیاه دارویی، نام علمی، خانواده، نام محلی، اندام مورد استفاده، خاصیت درمانی رایج و همچنین، شیوه تهیه و مصرف داروی گیاهی تدوین شد. شاخصهای فراوانی نسبی و ارزش استفاده برای هر یک از گیاهان دارویی محاسبه شدند. در منطقه مورد مطالعه 51 گونه دارویی متعلق به 26 تیره گیاهی شناسایی شد که پرجمعیتترین خانوادههایگیاهی مربوط بهAsteraceae و Lamiaceaeبا 7 و 6 گونه بوده است. یافتهها نشان داد بیشترین فراوانی از گیاهان دارویی با 94/52 درصد برای درمان بیمارهای گوارشی کاربرد دارند. بالاترین میزان ارزش استفاده متعلق به گونههای آویشن و زیره سیاه برابر با 66/0 بود. با توجه به بالا بودن اهمیت گیاهان دارویی مرتع چهل کمان، نتایج این تحقیق و پژوهشهای علمی آن، میتواند زمینههای مناسبی را برای توسعه دانش فیتوشیمی و تولید داروهای گیاهی فراهم آورد.
عزت الله سام آرام
چکیده
چکیده پدیده "حلال بی"، یکی از انواع حلال کردن یا حلالی طلبیدن است که در هر نوع جدایی، که احتمال دیدار مجدد در آن بسیار کم باشد، مثل هنگام مسافرتهای دور و خطرناک، یا در هنگام بیماری لاعلاج، یا در هنگام رفتن به اطاق عمل و غیره توسط افراد انجام میشود و به نوعی تقاضای بخشش رفتارهای نابهنجار، اعمال و مظالم فرد را توسط اطرافیان به ویژه ...
بیشتر
چکیده پدیده "حلال بی"، یکی از انواع حلال کردن یا حلالی طلبیدن است که در هر نوع جدایی، که احتمال دیدار مجدد در آن بسیار کم باشد، مثل هنگام مسافرتهای دور و خطرناک، یا در هنگام بیماری لاعلاج، یا در هنگام رفتن به اطاق عمل و غیره توسط افراد انجام میشود و به نوعی تقاضای بخشش رفتارهای نابهنجار، اعمال و مظالم فرد را توسط اطرافیان به ویژه همسر فرد در پی دارد. حلالی طلبیدن یا حلال کردن در دو سوی خط ارتباطی بین دو نفر رفتاری است بسیار پسندیده که از گذشتههای دور در جامعه ما اعم از شهر، روستا و عشایر رایج بوده و هنوز هم تا حدودی وجود دارد. آنچه در این مقاله بررسی میشود، کارکردهای نوعی خاص از رفتار حلال کردن مرد فوت شده توسط همسر یا همسرانش است که در مراسم خاکسپاری او انجام میشود. مشاهدات محقق در منطقه شهرستان بهمئی نشان میدهد که شرایط، حالات، اعمال، ارتباطات، پیامها و نمادهای "حلال بی" در مجموع نوعی مکانیسم دفاعی اجتماعی را به وجود آورده است که با کارکردهای پنهان خودش در نظم بخشی و نظارت رفتار بین زن و شوهرها نقش بسیار مهمی را اجرا میکند. به طوری که میتواند موجب پیشگیری و کاهش " زن آزاری " توسط شوهران در بین خانوادههای این طوایف شود. خلاصه این رفتار به این صورت است که وقتی مرد خانواده فوت میکند بعد از تشییع جنازه، غسل، کفن و دفن، نماز میت و بعد از اینکه جسد مرد متوفی را در قبر گذاشتند و قبل از اینکه روی جسد خاک بریزند، از همسر او تقاضا میکنند که کنار قبر بیاید، یا داخل قبر برود و در حضور حاضرین، شوهرش را حلال کند و در حقیقت اجازه بدهد تا روی جسد را خاک بریزند و قبر او را ببندند. مشاهدات انجام شده در منطقه بهمئی استان کهگیلویه و بویر احمد نشان میدهد که این مراسم از کارکردهای اجتماعی – فرهنگی بسیاری برخوردار بوده است که در این مقاله بخشی از ان را مورد بررسی قرار دادهایم. چکیده پدیده "حلال بی"، یکی از انواع حلال کردن یا حلالی طلبیدن است که در هر نوع جدایی، که احتمال دیدار مجدد در آن بسیار کم باشد، مثل هنگام مسافرتهای دور و خطرناک، یا در هنگام بیماری لاعلاج، یا در هنگام رفتن به اطاق عمل و غیره توسط افراد انجام میشود و به نوعی تقاضای بخشش رفتارهای نابهنجار، اعمال و مظالم فرد را توسط اطرافیان به ویژه همسر فرد در پی دارد. حلالی طلبیدن یا حلال کردن در دو سوی خط ارتباطی بین دو نفر رفتاری است بسیار پسندیده که از گذشتههای دور در جامعه ما اعم از شهر، روستا و عشایر رایج بوده و هنوز هم تا حدودی وجود دارد. آنچه در این مقاله بررسی میشود، کارکردهای نوعی خاص از رفتار حلال کردن مرد فوت شده توسط همسر یا همسرانش است که در مراسم خاکسپاری او انجام میشود. مشاهدات محقق در منطقه شهرستان بهمئی نشان میدهد که شرایط، حالات، اعمال، ارتباطات، پیامها و نمادهای "حلال بی" در مجموع نوعی مکانیسم دفاعی اجتماعی را به وجود آورده است که با کارکردهای پنهان خودش در نظم بخشی و نظارت رفتار بین زن و شوهرها نقش بسیار مهمی را اجرا میکند. به طوری که میتواند موجب پیشگیری و کاهش " زن آزاری " توسط شوهران در بین خانوادههای این طوایف شود. خلاصه این رفتار به این صورت است که وقتی مرد خانواده فوت میکند بعد از تشییع جنازه، غسل، کفن و دفن، نماز میت و بعد از اینکه جسد مرد متوفی را در قبر گذاشتند و قبل از اینکه روی جسد خاک بریزند، از همسر او تقاضا میکنند که کنار قبر بیاید، یا داخل قبر برود و در حضور حاضرین، شوهرش را حلال کند و در حقیقت اجازه بدهد تا روی جسد را خاک بریزند و قبر او را ببندند. مشاهدات انجام شده در منطقه بهمئی استان کهگیلویه و بویر احمد نشان میدهد که این مراسم از کارکردهای اجتماعی – فرهنگی بسیاری برخوردار بوده است که در این مقاله بخشی از ان را مورد بررسی قرار دادهایم.