دانش بومی
میلاد پرنیانی؛ جمشید قشنگ
چکیده
کاریزهای خراسان محرک دو شاخصه مهم فرهنگی-اجتماعی بودند: دانش و سبک زندگی. دانش کاریز شامل علومی میشد که مبتنی بر مهندسی و زمینشناسی بود و به طور موروثی از نسلی به نسل بعد انتقال مییافت. از طرفی پیرامون کاریز، فرهنگی نیز نشو و نما یافت که سازگاری با خشکسالی، قناعت در مصرف آب و بهرهمندی از کار جمعی را ترویج میکرد و تبدیل به سبک ...
بیشتر
کاریزهای خراسان محرک دو شاخصه مهم فرهنگی-اجتماعی بودند: دانش و سبک زندگی. دانش کاریز شامل علومی میشد که مبتنی بر مهندسی و زمینشناسی بود و به طور موروثی از نسلی به نسل بعد انتقال مییافت. از طرفی پیرامون کاریز، فرهنگی نیز نشو و نما یافت که سازگاری با خشکسالی، قناعت در مصرف آب و بهرهمندی از کار جمعی را ترویج میکرد و تبدیل به سبک زندگی مردم خراسان شد. این فرهنگ تا آغاز دوره معاصر زنده و پویا بود اما با ورود به دوران مدرن و زوال تمدن کاریزی، به مرور تولیدات فرهنگی-اجتماعی کاریز نیز به فراموشی سپرده شد. این مقاله با تمرکز بر جغرافیای خراسان، به بررسی جزئیات بیشتری از این زوال میپردازد. در این راستا تحولات تاریخی کاریز در یکی از مناطق کاریزخیز خاک ایران بررسی میشود تا درک بهتری از کلیت موضوع حاصل گردد. پرسش اصلی این خواهد بود که کاریز چه پیشینهای در خراسان داشته و مولد چه فرهنگی بوده که فقدان آن امروز احساس میشود؟ بنا بر ماهیت موضوع از روش توصیفی و تحلیلی در ارزیابی دادههای تاریخی و جغرافیایی استفاده خواهد شد.
دانش بومی
سید علی مزینانی؛ سید محمدرضا مزینانی
چکیده
در بررسی فرهنگ دریانوردی جنوب و مردمان بوشهر وجود یک چرخۀ کامل جغرافیایی، اقتصادی و جمعیتی وابسته به دریا در ساحل بوشهر کاملا محسوس است. این چرخه در یک گستره جغرافیایی از دریای قُلزُم (دریای سرخ) تا دریای صنجی (دریای چین جنوبی) و در طول یک بازه زمانی متشکل از هزارهها، سدهها و دههها، قابل پیگیری است. مسئله ...
بیشتر
در بررسی فرهنگ دریانوردی جنوب و مردمان بوشهر وجود یک چرخۀ کامل جغرافیایی، اقتصادی و جمعیتی وابسته به دریا در ساحل بوشهر کاملا محسوس است. این چرخه در یک گستره جغرافیایی از دریای قُلزُم (دریای سرخ) تا دریای صنجی (دریای چین جنوبی) و در طول یک بازه زمانی متشکل از هزارهها، سدهها و دههها، قابل پیگیری است. مسئله اصلی این پژوهش این است که چگونه این فرهنگ برخاسته از تعاملات دریایی بر تحول خلقوخو، انباشت نظام دانش، تجمیع تجربیات زیسته و گستردگی شبکه اطلاعاتی اثر گذاشته است.در این مقاله ابتدا به بررسی خلقوخوی مردمان سواحل بوشهر پرداخته خواهد شد.در ادامه، نوشتار حاضر به بررسی نظام اطلاعاتی این مردم از خلال مقولات:دریانوردی، دریاشناسی، کالاشناسی دریایی، صید مروارید و کشتیسازی خواهد پرداخت.دادههای این پژوهش به صورت کتابخانهای جمعآوری گشته است و ارائه داده ها نیز به صورت توصیفی-تحلیلی خواهد بود. کوشش این مقاله بر این است که شبکه و میراث دریانوردی بوشهر را چه از لحاظ فنی و چه از لحاظ آثار آن بر حیات اجتماعی این سواحل پیش روی مخاطب ترسیم نماید.
وحید رشیدوش؛ حسن یوسفی نژاد
چکیده
شیوههای همیاری و تعاون از دیرباز در جوامع روستایی ایران متداول بوده و به رغم تحولاتی که در طی سالیان دراز در جوامع روستایی به وقوع پیوسته، هنوز هم صورتهاى گوناگون تعاون و همیاری، در بین بسیاری از اقوام لر، کرد، ترکمن، گیلک و بلوچ و... به چشم مىخورد. پژوهش حاضر با هدف واکاوی شیوههای همیاری سنتی در فرهنگ کشاورزی مردم روستای جعفرآباد ...
بیشتر
شیوههای همیاری و تعاون از دیرباز در جوامع روستایی ایران متداول بوده و به رغم تحولاتی که در طی سالیان دراز در جوامع روستایی به وقوع پیوسته، هنوز هم صورتهاى گوناگون تعاون و همیاری، در بین بسیاری از اقوام لر، کرد، ترکمن، گیلک و بلوچ و... به چشم مىخورد. پژوهش حاضر با هدف واکاوی شیوههای همیاری سنتی در فرهنگ کشاورزی مردم روستای جعفرآباد بخش سیوان از توابع شهرستان ایلام با استفاده از نظریه کارکردگرایی و نظریه مبادله صورت گرفته است.. شیوه جمعآوری اطلاعات بهصورت ترکیبی از روشهای مشاهده مستقیم، مطالعه اسناد و عمدتا مصاحبه، بوده است. در روش مصاحبه، محقق به صورت هدفمند و به روش گلوله برفی و با انتخاب 21 نفر که در زمینه موضوع مورد نظر دارای اطلاعات کافی بودهاند صورت گرفته است. نتایج بهدست آمده نشان میدهد که پیش از کاشت محصولات زراعی و بهجهت رعایت عدالت در برخورداری عامه مردم از امکانت خدادادی روستا، از شیوه قرعهکشی (تیرپِشک)، تقسیم زمین (زهمین بهش) در مرحله کاشت محصول از روش شخم گروهی (گلهجفت)، در مرحله داشت از روش فرار دادن حیوانات آسیب رسان برای مزرعه (وِراز راو) و در مرحله برداشت از روشهایی همچون درو گروهی، خرمنکوبی گروهی، پاک کردن محصول بهصورت گروهی استفاده می-شود.
مریم دهقان؛ محمد ابراهیم زارعی
چکیده
ناحیة دینور در شرق استان کرمانشاه قرار گرفته است. ظاهر امروزی منطقه بیش از هرچیز، کشاورزی ماشینی را نشان میدهد. با این وجود، هنوز هم نشانههایی از فعالیتهای سنتی در گوشه وکنار آن مشاهده میشود. فراوانی گونههای بومی زنبورعسل به افزایش دانش انسان از این حشره و یافتن روشهایی برای بهرهمندی بیشتر از آن انجامیده است. فرهنگ زنبورداری ...
بیشتر
ناحیة دینور در شرق استان کرمانشاه قرار گرفته است. ظاهر امروزی منطقه بیش از هرچیز، کشاورزی ماشینی را نشان میدهد. با این وجود، هنوز هم نشانههایی از فعالیتهای سنتی در گوشه وکنار آن مشاهده میشود. فراوانی گونههای بومی زنبورعسل به افزایش دانش انسان از این حشره و یافتن روشهایی برای بهرهمندی بیشتر از آن انجامیده است. فرهنگ زنبورداری این ناحیه نتیجۀ توسعۀ چنین دانشی است. چگونگی این فرهنگ مهم-ترین پرسش این پژوهش است. براساس بررسیهای اولیه، این فرضیه مطرح میشود که فرهنگ زنبورداری دینور به عنوان فعالیت اقتصادی مکمل انجام میشود. هدف اصلی این پژوهش، شناخت و معرفی این فرهنگ و راهکارهای حفاظت از آن است و ضرورت موضوع از آنجایی مشخص میشود که باورها، ارزشها و شیوههای زنبورداران درپی مداخلات نابجای انسانی روبه فراموشی است و فرهنگ زنبورداری این ناحیه به زودی از بین میرود و یا با بهرهمندی از شیوههای مدرن و همگون با سراسر جهان ادامه خواهد یافت، لذا بایسته است آخرین شواهد این فرهنگ معرفی شود. این پژوهش از نوع کیفی- توصیفی است و به شیوة میدانی، با بررسی روستاهای ناحیة دینور و ارتباط مستقیم با زیستبوم و شیوههای معیشت ساکنان این ناحیه انجام شده است. درپی بررسی، فعالیتهای اقتصادی مانند زنبورداری سنتی شناسایی شد. پس از آن برای گردآوری اطلاعات از روش مشاهده و مصاحبة آزاد بهره برده و ثبت و ضبط اطلاعات به صورت صوتی- تصویری انجام و چرخة فعالیت زنبورداری، تقویم اقلیمی آن، سازهها و اشیاء وابسته و مفاهیم مرتبط مورد بررسی قرار گرفت. مطالعات انجام شده در نقاط مختلف جهان نشان میدهد که زنبورداری سنتی نقش مؤثری در پایداری محیط زیست دارد از اینرو پیشنهاد میشود که با توجه به توانهای محیطی ناحیۀ دینور، تولید عسل ارگانیک با تلفیق شیوههای سنتی و مدرن در میان مناطق کوهستانی ترویج و تتمۀ فرهنگ زنبورداری این ناحیه به عنوان جاذبۀ بومگردشگری معرفی شود.
اصغر عسگری خانقاه؛ عطیه آذرشب؛ بهروز روستاخیز
چکیده
مقاله حاضر به مطالعه نظام غذایی بومی و سنتی ساکنان بلوچ روستای دامن واقع در شهرستان ایرانشهر پرداخته است. هدف از انجام پژوهش تشریح نظام غذایی این مردم، تعیین و بررسی عناصر تشکیلدهنده آن و سازوکارهای موجود در این نظام غذایی سنتی اسـت. پژوهش کنونی با بهرهگیری از روش کیفی مردمنگاری انجام شده و در آن از تکنیکهایی چون مصاحبه، ...
بیشتر
مقاله حاضر به مطالعه نظام غذایی بومی و سنتی ساکنان بلوچ روستای دامن واقع در شهرستان ایرانشهر پرداخته است. هدف از انجام پژوهش تشریح نظام غذایی این مردم، تعیین و بررسی عناصر تشکیلدهنده آن و سازوکارهای موجود در این نظام غذایی سنتی اسـت. پژوهش کنونی با بهرهگیری از روش کیفی مردمنگاری انجام شده و در آن از تکنیکهایی چون مصاحبه، مشاهده و مشاهده مشارکتی بهره گرفته شده است. مطالعه ما در این نظام سنتی بیانگر تأثیر قابل توجه محیط طبیعی ساکنان و نیز، دخالت عوامل فرهنگی و اجتماعی در شکلدهی به یک سیستم غذایی بومی در منطقه میباشد. درواقع، در این ارتباط تنگاتنگ میان خوراک و عوامل طبیعی، عوامل اجتماعی- فرهنگی و عوامل اقتصادی، دستهای از مفاهیم بهطور پیوسته تولید و بازتولید شده که در نهایت، هم منجر به هویتیابی غذاهای بومی روستا و هم هویتیابی ساکنان روستا گردیده است. بهطورکلی، با بررسی مجموع عوامل یادشده نوعی فرهنگ غذایی در میان مردمان روستا برجسته شده که شاکله آن مبنایی برای هویتیابی و تمایز آنها از ساکنان نقاط دیگر گردیده است.
سید محمد چاووشی؛ جلال الدین رفیع فر
چکیده
هدف این مقاله علاوه بر توصیف ویژگیهای مادی، فنی و ساختاری سیاهچادر سنگسری، تحلیل فرهنگی و زیستمحیطی فضاهای مختلف آن نیز میباشد که بر اساس یک مطالعه کیفی میدانی با رویکرد مردمنگاری در اقامتگاههای ییلاقی در نه طایفه از عشایر کوچنده و دامدار سنگسری که هنوز به شیوه سنتی زندگی میکنند نوشتهشده است. در گرداوری دادهها علاوه ...
بیشتر
هدف این مقاله علاوه بر توصیف ویژگیهای مادی، فنی و ساختاری سیاهچادر سنگسری، تحلیل فرهنگی و زیستمحیطی فضاهای مختلف آن نیز میباشد که بر اساس یک مطالعه کیفی میدانی با رویکرد مردمنگاری در اقامتگاههای ییلاقی در نه طایفه از عشایر کوچنده و دامدار سنگسری که هنوز به شیوه سنتی زندگی میکنند نوشتهشده است. در گرداوری دادهها علاوه بر اسناد از فنون مختلف مردمنگاری شامل حضور سهماهه در میدان، مشاهده، مشاهده مشارکتی و مصاحبههای گروهی، فردی، باز و نیمه ساختماند استفادهشده است. این مطالعه به لحاظ نظری چند سویه اما تأکید آن بر محیط و فنون بهعنوان مهمترین عوامل شکلدهنده فرهنگ است. یافتهها به لحاظ محتوا شامل توصیف دقیق ساختار مادی سیاهچادر، فنون سنتی مرتبط با ساخت پوشش آن و تحلیل مردم شناختی فضاهای داخلی و پیرامونی گوت در ارتباط با محیط فرهنگی و طبیعی میباشد. آنچه در این تحقیق در مقایسه با مطالعات توصیفی پیشین یک مزیت محسوب میشود این است که به توصیف و تحلیل تواما پرداخته است. مهمترین نتیجهٔ این مطالعه این است که تطابق همزمان گوت با محیطزیست و همچنین با سایر عناصر فرهنگی بهویژه سبک زندگی، شیوه معیشت، تقسیمکار، امر قدرت و خویشاوندی موجب شکلگیری نوعی الگو در چیدمان فضایی داخل گوت، اموری که در آنها جریان دارند و کنشگرانی که در آنها به فعالیت میپردازند شده است.