نیما شجاعی باغینی
چکیده
اکثر برنامههایی که در ایران ذیل مفهوم «نوسازی»، تعریف و اجرا شدهاند، کمتر به عناصر فرهنگی و «بومی» این مرزوبوم نظر داشتهاند و به همین دلیل، در برخی از حوزهها، مخصوصاً محیطزیست و آب، به «بحران» های موجود در آنها دامن زدهاند. ازهمینرو، به نظر میرسد که بایستی در مفاهیم «نوسازی» و «توسعه» ...
بیشتر
اکثر برنامههایی که در ایران ذیل مفهوم «نوسازی»، تعریف و اجرا شدهاند، کمتر به عناصر فرهنگی و «بومی» این مرزوبوم نظر داشتهاند و به همین دلیل، در برخی از حوزهها، مخصوصاً محیطزیست و آب، به «بحران» های موجود در آنها دامن زدهاند. ازهمینرو، به نظر میرسد که بایستی در مفاهیم «نوسازی» و «توسعه» بازنگری کرد و با اتکا به مفهوم «سنت» و توجه به «علم اجتماعی رهاییبخش»، برای دگرگونی پارادایمی که بقول هانا آرنت کمر به نابودی «طبیعت» بسته است، تلاش نمود. مستند ارزشمند «مادرکشی» ساختۀ کمیل سوهانی که در محافل آکادمیک و غیرآکادمیک داخل و خارج بسیار مورد تقدیر قرار گرفته است و با بینشی تاریخی، به موضوع «بحران آب» در ایران پرداخته، قادر است به پرورش آن «علم اجتماعی رهاییبخش» کمک کند. به نظر میرسد که رویکرد نظری و روشی این مستند، مشابه آن چیزی است که در «نهادگرایی جدید» دنبال میشود. در «نهادگرایی جدید»، هم تاریخ مهم است و هم عناصر «بومی» موجود در آن؛ در نتیجه، با کمک از این رویکرد، میتوان در مبانی و مبادی مکتب «نوسازی» که تاکنون نهتنها در ایران، بلکه در دیگر کشورها، «اثرات جانبی منفی» فراوانی برجای گذاشته است، بازنگری کرد. ازاینرو، در این مقاله، مطابق با این رویکرد و با اشاره به آن مستند، تلاش میشود تا ضمن نقد مختصات نظام دانش موجود در مواجه با بحران محیطزیست، و «دور باطل» تشدید «بحران آب» در ایران، به «نهادگرایی جدید»، بهعنوان بدیلی پارادایمی و رهاییبخش در شناخت آنچه در این حوزه بر سر طبیعت ایران آورده شده است، تأکید و تکیه شود.
مرتضی فرهادی
چکیده
چکیده چند سده ادبیات شرق شناسی به شکل بیشتر توصیفی و غیر مستقیم و حدود هفتادسال پس از جنگ جهانی دوم به شکل مستقیم و تئوریزه شده فرهنگ سنتی کشورهای توسعه نیافته را بعنوان عامل اصلی توسعه نیافتگی، آماج حملات مکتب نوسازی قرار داده اند. مؤلف از راههای دیگری از ربع قرن پیش بر پایه تجربیات زیسته،مطالعات کتابخانهای و بویژه کارهای ...
بیشتر
چکیده چند سده ادبیات شرق شناسی به شکل بیشتر توصیفی و غیر مستقیم و حدود هفتادسال پس از جنگ جهانی دوم به شکل مستقیم و تئوریزه شده فرهنگ سنتی کشورهای توسعه نیافته را بعنوان عامل اصلی توسعه نیافتگی، آماج حملات مکتب نوسازی قرار داده اند. مؤلف از راههای دیگری از ربع قرن پیش بر پایه تجربیات زیسته،مطالعات کتابخانهای و بویژه کارهای میدا نی و غالبا اکتشافی خود در ایران به نتایج متفاوتی دست یافته است. تناقضات مکتب نوسازی و پیش فرض های آن با واقعیات تاریخ هم اروپا و هم جوهره فرهنگ کشورهای توسعه نیافته، سربرآوردن کشورهای توسعه یافته موج دوم مانند: ژاپن ، چین و هند و... در آسیا ، نشان داد که مسائل توسعهای بسیار پیچیدهتر و فراتر از ادعاهای ضد واقعیت و ضدتجربی و تاریخی شرق شناسان و مکتب نوسازی و بویژه بخش متقدم آن است. این نوشته کار خود را با نقد طبقه بندی شرق شناسانه ای از نوع "وبری"شروع کرده و نادرستی و تقابل سنت و صنعت و فهم برخاسته از آن را به چالش می کشد و کوشیده است که با مصادیق نقض کننده و متعدد نشان دهد که برخلاف بدیهی پنداشتن سنت و صنعت ، راه صنعت چه در کشورهای موج اول صنعتی و بویژه انگلستان و چه در کشورهای صنعتی شده موج دوم از پایگاه ، جایگاه و سکوی پرتاب سنت گذشته است. واژههای کلیدی: صنعت، سنت، مکتب نوسازی، توسعه یافته، شرق شناسان