نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استاد مردم شناسی دانشگاه علامه طباطبائی و پژوهشگر دانش های بومی و سنتی ایران
چکیده
در سیاهه بلند بالای خصلتهای ناپسند ایرانیان! زمان ناسنجی و بینظمی و نسقی یک مؤلفه با اهمیت در امر توسعه است و متأسفانه این واقعیت دارد که امروزه ما با این پدیدة بینظمی و بیبرنامگی کموبیش در اغلب مؤسسات و سازمانهای دولتی و غیردولتی روبرو هستیم. اما آیا این پدیده مسئلهای نوظهور است و یا برای ایرانیان امری همیشگی بوده است؟ اگر همیشگی بوده، ریشه این بیتوجهی در کجاست؟ آیا این درست است که ریشة بیتوجهی به زمان، مربوط به فرهنگِ روستایی حلول کرده در شهرهای ما میباشد؟ اگر این سخن درست است چه اتفاقی افتاده و از کی روستائیان ایران گروه مرجع شهریان شدهاند؟! اگر این نظر درست نیست پس بیتوجهی به زمان و عدم مدیریت آن امروزه در شهرها و در میان جوانان ما از کجا نشأت گرفته و یا اگر تحت تأثیر مسائل عمدهتر درونی به وقوع پیوسته این مسائل ناشناخته و دیده نشده کدامند؟ اگر این سخن درست که این وضعیت حاصل معیشت و گذران دهقانی است، چگونه فرهنگ تولیدی و کشاورزی و باغداری و دامداری و زنبورداری و ماکیانداری و نوغانداری و صیادی با نظمهای جغرافیایی و الزامات فرمانمند ارگانیسمهای گیاهی و حیوانی در طی چند هزار سال با این زمان ناسنجی و بینظمی سازگار شود؟ زمان ناسنجی و بینظمی برخاسته از فرهنگ مصرفی است یا تولیدی؟ ایرانیان امروز آیا تحت تأثیر خرده فرهنگ تولیدی روستایی و فرهنگ درونزای بومی خود میباشند، یا تحت تأثیر فرهنگ مصرفی عوامل مؤثر برونزا؟ و بالاخره بیتوجهی به زمان و نظم در ژنتیک ایرانیان نهفته است یا در فرهنگ آنها؟ و اگر در فرهنگ و تاریخ آنها است علت است یا معلول؟
کلیدواژهها